وداع فصل دوم «خندوانه» با کلي حرف دلانه، حضور بنيامين بهادري و کلي اتفاق ديگر انجام شد.
حرفهايي از ته دل
هر کاري که کرديم و هر طوري که بوديم تمام تلاشمان اين بود که بتوانيم بهترين لحظات را براي شما خلق کنيم.
اين صحبت آغازين جوان بود که پس از آن شادي برنامه را با همه احساسش به همه خندوانهاي ها تقديم کرد و بعد از بستن آخرين کمربند اين فصل، برخي از کمدينها در جايي که روز اول براي شروع مسابقه خنداننده برتر آمده بودند، حاضر شدند.
از جمله عليرضا خمسه که به سبک و با حرکات چارلي چاپلين وارد شد و گفت: اگر بار گران بوديم رفتيم... .
بعد هم جواد رضويان آمد و سه نفري شعر «نميشه غصه ما رو يه لحظه تنها بذاره/ نميشه اين غافله ما روتوخواب جا بذاره ...» را خواندند و رضويان هم با لهجه فيلم 4 خونه شعري را خواند، بعد هم عليرضا مسعودي معروف به علي مشهدي، رضا شفيعيجم ،امير کربلاييزاده و دو فيناليست قهرمان يعني مهران غفوريان و امير مهدي ژوله هم واردشدند، البته اليکا عبدالرزاقي هم آمد اما براي رسيدن به تئاترش رفت.
دو فيناليست،دو نفر اول
جوان بيان کرد: بقيه کمدينها هم به علل مختلف کاري نتوانستند بيايند؛ همچنين طي خبر ديگري بايد بگويم شنبههاي خندوانهاي مترو همچنان وجود خواهد داشت.
پس از يک رفت و برگشت مشخص شد که به علت وقايع رخ داده برنامه آنها نيز به هم ريخته براي همين هر دو کمدين فيناليست به علت نبودن زمان راي گيري مردمي قهرمان اعلام شدند، علاوه بر اين دونفر مرحله قبل هم نفرات دوم اين رقابت و رفاقت بزرگ به حساب آمدند.
بعد از اين صحبتها خمسه آمد و گفت: زماني همه ميگفتند خنده براي مرفهين بيدرد ِ ولي با تلاشهاي «خندوانه» همه فهميدند خنديدن دليل نميخواهد.
وي که براي اهداي جوايز آمده بود افزود: کمديني که من به او راي دادم و از همه بانمکتر است از نظر من رضا شفيعيجم بود.؛ بعد هم تنديس خنداننده برتر را به او به عنوان نفر اول اعطا کرد.
جوان همچنين در خصوص نفرات دوم گفته بود که مدال نقره و نفرات اول هم مدالي طلا را دريافت مي کنند که پس از آن رضويان ضمن آرزوي بازگشت دوباره؛ از سختي کارشان تعريف کرد و بعد هم جوان با يادبودي از عليرضا خمسه تشکر ويژه کرد و اجراي مشترک دو کمدين آغاز شد.
نتايج عمل زيبايي روي مهران غفوريان
ابتدا ژوله آمد و از دعواهاي قديم و جديد گفت، از اينکه الان همه به چاقويي، شوکري چيزي مسلح هستند و اينکه يا بايد بکشي يا کشته ميشوي! و بعد افزود: قبلا تيزي کشي يک فن براي درس عبرت بود ولي الان هر چيزي که دستت باشد را استفاده ميکني!
بعد از اين اجرا مهران غفوريان وارد شد و او هم خاطرهاي گفت که قسمتي از آن را به ژوله واگذار کرده بود و وي هم ماشينهايي که دو دستهاند را توضيح داد مثل خواب چرتي يا فاز بالا و شلوغ.
و غفوريان در ادامه آمد و از خريد چادر سفري در سايز خودش براي سفري که در پيش دارد گفت، از منحرف شدن علاقهاش به سمت عملهاي زيبايي، که در اين بين ژوله آمد و عواقب مختلف اين عملها را با اجراي تصويري به کمک مهران غفوريان بيان کرد و گفت علاوه بر اينها زماني روي صورتها دماغ وجود داشت اما الان به دو تا سوراخ براي رد و بدل شدن هوا تبديل شدهاند.
آخر نگفتي رامبد يعني چه؟!
پس از اجراي مشترک اين 2 هنرمند، جوان آرزو کرد که «خندوانه» دوباره سرپا شود و بعد هم کمدينهاي حاضر را تک تک در آغوش کشيد و پس از يک رفت و برگشت جناب خان هم با بغض به جمع پيوست و گفت: يعني تموم شد؟ يعني ديگه اون درِ باز نميشه تا تو بياي بگي سلام رامبد جواننوم؟!
بعد هم دوباره به اسم رامبد گير داد که يعني چه؟ و با حالت دعوايي گفت: پسرم به خاطرت خودت ميگوم اسمت رو عوض کن،زشته آخه!
بنيامين بهادري اين بار روي صحنه سرخ خندوانه خواند
وقتي اين صحبتها تمام شدند سورپرايز جوان اعلام شد، بنيامين بهادري.
او ابتدا از حضورش در آخرين روز «خندوانه» ابراز شادماني کرد و گفت که دير رسيدم و بعد اعتراف کرد: در اين سن و سال تنها برنامهاي که در تلويزيون جمهوري اسلامي ميبينم همين است و شايد فقط 20 قسمت از آن را از دست داده باشم.
اين خواننده پرطرفدار در ادامه از آشپزي و خاص بودن دستپخت مادرش گفت و بعد با وجود سرماخوردگيش با حاضران شروع به خواندن «اي ايران» کرد.
بعد هم آمد و جناب خان را از نزديک بوسيد و گفت: خيلي خوشحالم که اينجا به وسيله شعرهاي جناب خان و تلاش «خندوانه» حرفهايي که در مورد نژادپرستي و غيره بود حذف شده و اين جا هر کسي از هر قوميتي با اين اتفاق راحت ميخندد.
بنيامين باز هم از حضورش در برنامه ابراز خوشحالي کرد و بعد از رفتنش، جناب خان با ساز سنتي جنوب آهنگي جنوبي و غمناک را خواند، بعد دوباره با بغض گفت: هنوز باورُم نميشه!،و سپس به درخواست جوان آهنگي شاد خواند ولي باز در انتها ياد احلام افتاد و غمگين شد و بعد به جوان گفت هر چه لبو دارم فداي قدمت، فداي موهاي پرپشتت، فداي عينک رامبد جوان تبريزي و در حين رفتنش ناگهان بهنام زنگ زد و جناب خان در پاسخ به او گفت احلام لباس عروسي بپوشه ما يه رب ديگه اونجام! و اضافه کرد: قربانت، فدات، دخترتو بدبخت کني بدي جناب خان خدافظ.
قدرداني ويژه از شهيدي فرد
پس از اينها و پخش آيتمي از سفرهاي بهروز بقايي، اين هنرمند در استوديو حاضر شد و اظهار کرد: در مجموع، ما به نقاط مختلف ديگر ايران که به آن سرنزدهايم ميرويم پس منتظرمان باشيد.
او هم در پايان از حضورش در اين گروه بزرگ ابراز خرسندي کرد و سپس رضا شهيديفرد، جواد فرحاني (تهيه کننده ) و کل تيم «خندوانه» از پشت صحنه به جلو آن آمدند تا خداحافظي کنند.
جوان با آمدن آنها ابتدا از شهيديفرد و فرحاني تشکر ويژه کرد و بعد در مورد گروه اظهار داشت: همه اين عزيزان در مدت 24 ساعت شبانه روز تلاش ميکردند و آن چه را که داشتند را طبق اخلاص ارائه دادند تا به اين جا رسيديم؛از تک تکتان ممنونم.
وي خطاب به شهيدي فرد بيان کرد: ممنون که با ما بودي و اين باعث شد خيلي از راههايي که ممکن بود اشتباه برويم با توجهات تو سالم از آن بگذريم.
و باز هم حرفهاي دلانه رامبد جوان
پس از اين جوان دلنوشته خود را با تمام احساسش بيان کرد، در اين نوشته اين طور عنوان کرده بود: به نام خالق لبخند؛ عزيز دلهاي من سلام ميخواهم در اين نامه بگم که از همين الان بسيارها دلتنگم، سخته وقتي يه عالمه روز و شب يه عالمه لحظه، وقت و بيوقت مهمون چشماي خوشگلتون بوديم و شما قشنگترين ميزبانمان بوديد. خداييش اين دوري واسه تمام ما خندوانهاي ها که تمام شبانه روزهاي پشت سر به حال شما فکر کرديم و دلمون را به دل شما داديم خيلي خيلي سخته.
ايرونيم ديگه تو تاکسي هم صحبت اگه بشيم هنوز پياده نشده دلمون تنگه حالا ببينيد ما چي ميکشم،.
مطمئنم اتفاقي که بايد افتاده، بعضي وقتا وسط يه پياده رو وقتي داري راه ميري اتفاق ميافته، بعضي وقتا وقتي از خواب ميپري اتفاق ميافته، بعضي وقتا يه صحنه رو ميبيني و اتفاق ميافته بعضي وقتا چندتا اتفاق پشت هم ميافته و بعد اتفاق ميافته. خيلي وقتها هم يه اتفاق به مرور زمان مسير زندگي آدم را تغيير ميدهد.
«خندوانه» براي من يا شايد بهتر باشه بگم ما و درست ترش اينه که بگم براي تمام مردم سرزمينم يک اتفاق بود که تمام ماها با لبخند هامون بزرگش کرديم.
شايد اولين روزي که ايده برنامه درباره خنده به ذهنم رسيد تو تاکسي نشسته بودم يا شايد صورت غمگين يه پيرمرد من رابه فکر فرو برد؛ يا شايد يک بچه که از ته دل ميخنديد من را به و جد آورد يا شايد تموم اينها.
«خندوانه» متولد شد، تاتي تاتي کرد، راه رفت، حرف زد و در تمام اين مراحل به عشق شماها لبخند زد با شما بزرگ شد و با شما بزرگ شديم، در ميانه هاي قد کشيدن خيلي چيز هارو از هم ياد گرفتيم و خيلي از لحظه ها رو باهم تجربه کرديم و قد کشيديم، ياد گرفتيم که حتي وقتي غبار دل گرفتگي سراغمون مياد منتظر کسي نباشيم و ناجي حال خوب خودمون باشيم.
سعي کرديم با طبيعتمون مهربون تر باشيم و دلمون خواست تا بال فرهنگ روي شونه هامون هميشگي بشه و سفارشمون همان چيز هميشگي يعني همان لبخند باشد که پايان بخش هرميهماني خندوانه دعاي قلبيمون سربلندي شما و کشور عزيزمون بود.
متاسفانه هنوز در دنيا کساني هستند که جز نابودي،ويراني و تخريب به هيچ چيز ديگه اي فکر نمي کنندو به هر قيمتي دست به نابودي مي زنند حتي به قيمت خواب کودک 6 ساله اي که براي هميشه لحافي از جنس دريا روي خودش کشيده و در مقابل تمام پليدي ها و پلشتي ها با ايمان براتون مي نويسم که هدف خندوانه زندگي است و زندگي است و سر زندگي است .
خندوانه اتفاق افتاد و اتفاقات بعدي را شما هستيد که مي سازيد و امروز که به پشت سر نگاه مي کنيم مي بينيم که هيچ چيز اين دنيا اتفاقي نيست چرا که ردپاي خدارو توي ثانيه ثانيه اي که باشما و براي شما گذشت با جون و دل احساس کرديم.
خدايا لب هممون رو خندون نگه دار تا هر وقت بهت خيره ميشيم شيريني لبخندمون به سمتت برق بزنه،قطعا يکي از زيباترين شکرگزاري ها لبخند به خدا است، خداي جانان رحمان رحيم شکر تو و با تو
جوان بعد از اين حرف ها خاطرنشان کرد: قبل از خداحافظي مي خواهم بهم يه قول بديد هر روز 25 ثانيه خنده فراموش نشه و مطمئن باشيد که به ما مي رسه خيلي دوستون داريم و آي آي که چه قدر دلمون ب تنگ ميشه،و ديگه ملالي نيست جز دوري شما عزيزان ،باقي بقايتان، دوستون داريم مردم عزيز ايران.
و بعد مثل هميشه به احترام همه مردم ايران ايستادند و او خطاب به همه خاطر نشان کرد: هميشه سلامت باشيد و مطمئن باشيد که برمي گرديم پس؛
گزارش از فاطمه شهدوست